آغاز زندگی جدید

ماجراهای وحید و سحر

آغاز زندگی جدید

ماجراهای وحید و سحر

میدونم خدا جون.....

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۵۴ ب.ظ

خدای خوبم 

اول مثل همیشه میگم به داده و نداده ات شکر که دادنت نعمته و ندادنت هم حکمت

خوب میدونم که خوب میدونستی که دیگه تحمل این تنهایی کشنده رو ندارم

این رو هم میدونم که به همه ی حرفام گوش میدی همیشه......و خوب میدونستی

که من آدمی هستم که نمی تونم برای اینکه تنهاییم رو پر کنم عین اکثر آدما دوره

بیوفتم و محبت و عشق رو لابلای آدما جستجو کنم.......خوب میدونستی که تنها

جایی که وقت میگذرونم همین فضای مجازی و بس و با اینکه سلبقه خوبی ندارن

آدما توی این فضای مجازی سحر رو توی همین فضا روبروم گذاشتی.......

سحری که با همه ی آدما فرق داره......سحری که واسه این دنیا نیست و از

اون بالاها و پیش خودت برام هدیه فرستادیش.....خواستم بگم که همه ی اینا رو

حوب میدونم و ازت ممنونم .....قدر این هدیه ی الهی رو خوب خواهم دونست

۹۶/۰۲/۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰
vahid vahid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی