آغاز زندگی جدید

ماجراهای وحید و سحر

آغاز زندگی جدید

ماجراهای وحید و سحر

کنارم هستی.....

چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۱۰ ق.ظ

سه شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶

چه روزی بود امروز ........فردا قراره برم سر کار....از ساعت ۳ با سحرم بودم

هنوزم نمیدونم چرا وقتی سحر کنارم میشینه اصلا نمیفهمم کی از جنوب رسیدم به شمال

یا از شرق رسیدم به غرب.....به هر حال امروز اولین روزی بود که کنار سحرم

راه رفتم.....وقتی دستای خوشگل و ظریفش تو دستام بود راه میرفتیم انگار که روی

ابرا قدم میزدم.....کلی حرف زدیم ....حرف زدیم که نه بهتره بگم حرف زدم.....

اصلا انگار سکوت بلند مدتم یهویی شکسته باشه نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم و یه بند

حرف زدم....خلاصه که روز خیلی خوبی بود با سحرم.....دوستت دارم دوست داشتنی ترین

موجود دنیاااااا......

۹۶/۰۲/۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
vahid vahid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی